گـزیده اخبــار
خانه » اجتماعی » ضیـأ خان مسعودبا سخنان عذر بدتراز گناه وواکنشهای یک مرشد!
ضیـأ خان مسعودبا سخنان عذر    بدتراز گناه وواکنشهای یک مرشد!

ضیـأ خان مسعودبا سخنان عذر بدتراز گناه وواکنشهای یک مرشد!

روزی ناصرالدین شاه در یک مجلس خصوصی به  دلقک دربارش که وی را کریم می خواندند گفت کریم تو می دانی عذر بدتراز گناه  چیست ؟کریم گفت : قربان این همه آدم فاضل و عالم اینجاست بنده ی ناچیز چه بگویم ؟چند روزی از این ماجرا گذشت و روزی شاه در راهروی کاخ قدم میزد که یکمرتبه کریم از پشت ستونی بیرون پرید و انگشتی به ناصرالدین شاه زد و از پشت بغلش کرده و مشغول بوسیدنش کرد .شاه با عصبانیت  فریاد زد مرد احمق تو چکار می کنی ؟کریم که سخت دستپاچه شده بود  گفت : ببخشید قبله عالم فکر کردم ملکه  است  .شاه گفت مردک عذر بدتر از گناه می آری ؟دلقک  گفت قربان خواستم عذر بدتر از گناه را به شما نشان دهم .

این مش ضیأ خان ما هم ازروزیکه مصاب به  بیماریی جنون مصرف شده است بعضی اوقات بصورت نا خواسته هذیان می فرمایند،آخیرأ وقتی یکی ازمرشدانی که تازه ازخواب بیدار شده ووی را  نیزمانند مش ضیأ خان معتاد بر تجمل و مصرف نموده و هنوزهم در قرن گذشته تشریف دارد طبق عادت همیشه گی اش بدون آنکه به واقیعت های زمینی توجه داشته باشد

در یک خطبه ای که به مناسبت عید سعید فطرایراد می فرمود سخنان چند ی قبل ضیا خان مسعود را که درمراسم گرامیداشت از شهدای  ۱۴جوزای ۱۳۹۶ بویژه شهید  محمد سالم ایزد یار فرزند محمد علم ایزدیار معاون مشرانو جرگه  که دریک معرکه مدنی  ضد حکومتی  در نزدیکی ارگ به شهادت رسیده بود با بی رحمی مرشدانه و بزرگمنشانه مورد نقد قرار داده بود به شیوه ای عذر بد تراز گناه پاسخ گفت . وقتی مش ضیأ خان اسم جنبش ملی برهبریی پهلوان رشید خان دوستم را بار دیگر در کنار جمیعت اسلامی افغانستان به عنوان یک نهضت اسلامی و ازسازمان های ضد تروریزم یاد آوری فرمود ، بیش ازاظهارات قبلی اش که فرموده بود  گویا اکثریتی از کسانی که امروز در برابرحکومت بصورت مسلحانه میجنگند وابسته به جمیعت و جنبش اند !!  

موجب حیرت و تعجب بسیاری ازناظران و تحلیل گران شد و در عین حال متواضعانه از مش ضیأ خان می پرسند که سرکار عالی به چه حقی میخواهی درست در همین لحظاتی که استعماربا شیوه های پیچیده اما معلوم از اعتیاد بر مصرف  بهترین های ما را بزانو در می آورند جنگجویان پراگنده موسوم به جنبشی را که در قطعه های مختلف تاریخ کشور بخون آغشته افغانستان پیشقرؤل جنایتکاران و اشغالگران بوده جنبش اسلامی آنهم ضد تروریزم و خشونت بخوانی ؟ و راستی چرا وبا چه انگیزه ای  آن مرشد تازه برخاسته از لغمان شریف به سخنان مش ضیأ خان با شتاب و چنین سرعت واکنش نشان داد ؟ به باور آگاهان این مرشد عزیزی  که از دیر بدینسو درکناربیماریی اعتیاد برمصرف از ویروس خود خواهی و من گرائی مزمنی  رنج می برد و تحمل  شنیدن صدای نه تنها مخالفان بلکه از یاران و همراهان اش را نیزازدست داده است

دریک معامله ء رسوای استخباراتی بنام موافقتنامه صلح بین الافغانی میان حزب اسلامی و حکومت وحدت ملی افغانستان با این اداره ای که همچون قبر ملا نصرالدین از همه جهات باز و شاریده اما بردر یکی از دیوارهایش چندین قفل به چشم می خورد پیوسته است لهذا ناگزیر باید از این قبر ملا نصرالدین به عنوان  یک مجاور تحقیر شده نگهبانی کند . ایضأ چنانچه از قول آگاهان به عرض رساندیم و گمان اغلب ما عوام نیز چنین است که ویروس خود خواهی ومن گرائی مزمن در وجود حضرت مرشد سبب این شده است که بیشتر بجایی ماهیت ، برظواهرپدیده ها مینگرد و اصولأ ذائقه و تشخیص  خوب و بد را از دست میدهند و هر آنچه که بصورت مبالغه آمیز از سوی هرشخص حقوقی وحقیقی با یک رقم مبالغه آمیز با ملکیت غیر از حریم وجود مبارک مرشد گرامی  اعلام گردد

بلا درنگ غریزه  خود خواهانه مرشد به طغیان می آید و بجایی اینکه به ریشه های  جنایات خونین در سمت شمال  وچگونگی انتقال و ظهور داعش در آن ولایات سخن به میان آرد و بفرمائند که اکثریتی از این گروه ها ی که در شمال افغانستان سر می بُرند از داعشی های  متعلق به سائر کشورهای آسیای میانه اند که  طی یک قرارداد امنیتی از سوی شورای امنیت حکومت وحدت ملی افغانستان دسته ، دسته و گروه گروه به مرزهای شمال افغانستان رسانده شدند و این جابجائی سبب ایجاد نا آرامی ها در سرحدات کشورهای آسیای میانه گردیده است . شاید چنین روشنگری از جانب کسی که مدعی بزرگترین حزب و تشکیلات فراقومی برمبنای اندیشه و تفکر برتر نسبت به دیگر احزاب است نزد توده های مظلوم این کشور که از چندین دهه بدینسو در خون و خشونت به سر می برند یک امید طبیعی پنداشته شود

اما وقتی حرف ، حرف نقد مرشد بر سخنان مشدی  ضیأ خان را می شنوی و آنرا درآئینه  علم روان شناسی سیاسی  مورد محاسبه و سنجش قرار دهید  بصورت شفاف  و روشن در می یابید که این ادبیات از شأن و جایگاه یک مدعی صلح و داشتن تفکر برتردینی  نسبت به دیگران نیست بلکه بیشتر شان از عقده حقارت  کسی که روزگاری و در شرائط خاص تاریخی حاکم بر دوران مهاجرت  یکی  نهضت  بزرگ  سیاسی برضد ارتش اتحاد جماهیر شوروی را رهبری میکرد و اکنون با گذشت چند دهه آرام ، آرام به مهره ای مبدل میگردد که درَشعله های  تنورداغ شبکه های استخباراتی میسوزد و به خاکستر تبدیل می شود .

یعنی اینکه چرا ضیأ خان مسعود بدون اجازه ء حضرت مرشد ادعا نموده است که اکثریتی از مخالفان مسلح تنها طالبان نیست بلکه بیشترتعداد ی از  مخالفان مسلح وابسته به جمیعت اسلامی و جنبش اســـلامی اند !!  البته دعوای مرشد با دیگررجال فرهنگی  بویژه برخی از مجاهدان عصر جهاد دعوای تازه نیست و اکثریتی  از ما ها که  به جرم بیگانه ستیزی و عدالت خواهی و آزادی پروری به سرزمین های دیگر پرتاب شده بودیم زیر گوش همین  مرشد عالیقدر زمزمه میکردیم که این سرزمین های مهاجر پذیر هم برای خودشان  حکومت ها ی و منافعی و زهر وماری دارند ! ما که هرچند آواره ایم با استفاده ازاین فرصت که در دیارغربت و آوارگی برای ما فراهم آمده است باید برای تقویه مبانی اعتقادی و فرهنگی خویش نیز از آن تسهیلات بهره ببریم فرداوپس فردا که از دیار مهاجرت به دیار سکون بر می گردیم بتوانیم با دل آرام و اندیشه های نابی که نه تنها برای تربیت نسل جوان ما به مثابه نسخه نجات و نقشه علمی راه عرضه کرده باشیم بلکه رهنمائی حیات مسالمت آمیز  نسل های آئنده نیز به حساب آیند .

اما همین مرشد معظم و دیگرانی که اکثر شان از مدیریت یک نانوائی نیز عاجزبودند با منطق ضعیف و استدلال ها ی خام و صغری و کبرای بی پایه می فرمودند که : نع ! جهاد و قتل مخالفین از واجبات ما است ! کسانی که اینگونه تصور دارند از عوامل دشمن اند و باید با بی رحمی سرکوب شوند وهرکه با خشونت کشتند و سربریدند  و ازپا انداختند  بیشترین پاداش اخروی را نصیب می گردند .

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا